ایلیاایلیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

پسر کاکل زری مامان

عشق مادرانه

عشق مادر به فرزند...     در زلزله ي(سيچوان)چين.وقتي گروه نجات يك زن رازيرآوارپيدا كرد اومرده بود اماكمك رسانان   زير نورچراغ قوه چيز عجيبي ديدند!زن باحالتي عجيب روي زمين زانو زده وحالت بدنش زيرفشار كاملا تغيير يافته.ناجيان تلاش ميكردند جنازه ي اورا بيرون بياورندكه گرماي موجود ظريفي را احساس كردند.چندثانيه بعد...سرپرست گروه ديوانه وار فرياد ميزد«بياييد اينجا يك بچه است» وقتي آواررااز روي جنازه برداشتند نوزاد كاملا سالم درخواب عميقي بود.وقتي بچه را بلند كردند يك گوشي تلفن زمين افتاد كه روي صفحه ان نوشته شده بود: عزيزم اگر زنده ماندي هيچ وقت فراموش نكن ماد...
8 اسفند 1391

نفسم بستری شد بیمارستان...

گل پسرم این دفعه با غصه اومدم برات بنویسم... اخر هفته ی گذشته خیلی برامون سخت گذشت گلم.. یه شب که خونه ی مامان جون بودیم و مهمان هم داشتیم شما خیلی بازی کردی اما اخر شب که میخواستیم بیایم خونه رنگت شدیدا زرد شده بود به مامان جونهم گفتم اونم حرفموتایید کرد منم گفتم شاید خسته شدی...فرداش بازم اینطور بودیت تا نزدیکی های عصر که دیدم ادرارت هم نارنجی رنگ شده..خیلی ترسیدم و برای عصر از متخصص برات وقت گرفتم... مامان جون هم خیلی نگرانت شد وقتی علایمت رو بهش گفتم گفت ممکنه از باقلا باشه که خورده...خلاصه عصری رفتیم پیش دکتر اونم تا دیدت گفت مگه باقلا خورده..منم گفتم اره پریروز خورده اما قبلا هم خورده و حتی پیشتر هم ازمایش داده و گفته میتو...
30 بهمن 1391

گردش در اولین روزهای بهاری

دیروز برای کوه نوردی رفتیم منطقه سردشت...به شما کلی خوش گذشت و اینقدر بدو بدو کردی کهع مسیر برگشت رو کامل خواب بودی... اینم اولین گل های بهاری..تقدیم به شما اینجا هم رسیدیم به چشمه یه روزه خوب و عالیه دیگه رو هم کنار هم سپری کردیم خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتت   ...
21 بهمن 1391

گردش با دوستای نی نی سایتیمون....

گل مامان یه عالمهههههههههههه سلام.... چند روز پیش با دوستای کلوب نی نی سایت مامان رفتیم گردش...شمام با بچه ها بازی کردین و یه عالمه خوش گذشت..هوا هم عالی بودددددددددد... چون چند وقت مرتب هوا سرد بود و بارون میومد نشده بود ببرمت پارک ..برای همین اون روز کلی ذوق کرده بودی و همش از خونه میگفتی کی میریم دیگه... قرارمون هم برای ناهار بود و یه عالمه به منو شما خوش گذشت... ایلیا و ارسین و شاینا در حال توپ بازی با ارزوی موفقیت برای همه ی دوست های گلم و نی نی های نازشون.. ...
21 بهمن 1391

کارهای ایلیا 3

عزیزترینمممممممممممممم عاشقتم بهترین پسر دنیا قربونت برم این چند وقته خیلی سرم شلوغه و نمیتونم زیاد بیام و اپ کنم وبتو...سر فرصت میام و میگم چرا... اما کارهای قند عسلم : جدیدا همش منو عزیزم صدا میکنی ..و به قول سارا جوری هم میگی عزیزمممم که نگو..منم کلی ذوق میکنم اخه خیلی دلچسبه که پسرم با این لحن صدام کنه.. وقتی چیزی میخوای که میدونی من باهاش مخالفم میای و سرت رو کج میکنی و میگی خواهش میکنم...و منم فوری به خاطر اینکه این نوع محترمانه صحبت کردن رو خوب یاد بگیری قبول میکنم خیلی مودب تر شدی و موقعیت ها رو دیگه خوب تشخیص میدی و میدونی کجا وقته بازیه و کجا وقت اروم نشستن ماشالله عقلت خیلی بیشتر سنت میرسه..و خیلی چیزه...
17 بهمن 1391

عشق به کودک

پیام عشق برای کودکان: 1- بگویید که دوستش دارید: این جمله باید اولین چیزی باشد که کودکتان صبح ها ، پس از بیدار شدن از خواب می شنوند و نیز آخرین جمله ای باشد که پس از شنیدن آن به خواب می رود . موقع دعوا و مشاجره و هر زمانی که انتظارش را ندارند بگویید که دوستش دارید . 2-در آغوشش بگیرید: هیچ مانعی برای در آغوش گرفتن کودکتان وجود ندارد . 3-  لمسش کنید: آرام به پشت او بزنید ، بازوهایتان را دور شانه هایش حلقه کنید ، موهایش را به هم بریزید. 4-در بازی اش شریک شوید : توپ بزنید ، برای پرندگان دانه بریزید ة‌باد بادک هوا کنید و با او مسابقه دهید . 5-گوش دهید ،‌واقعاً گوش دهید : درحین گوش دادن جملاتی به ...
8 بهمن 1391

پاسخ های جالب کودکان به سوالات درباره عشق

- نظر بچه هاي كوچك راجب عشق و ازدواج : بهترين سن براي ازدواج چند سالگي است؟ «۸۴سالگي! چون در آن سن مجبور نيستيد کار کنيد و مي‌توانيد هي دراز بکشيد و فقط همديگر را دوست داشته باشيد.» جودي، 8 ساله «مهدکودکم که تمام بشود، مي‌روم و براي خودم دنبال زن مي‌گردم!» تام، 5 ساله در اولين قرار ملاقات، زن و مردها به هم چه مي‌گويند؟ «در اولين قرار ملاقات فقط به هم دروغ مي‌گويند و اين معمولا باعث مي‌شود که از هم خوش‌شان بيايد و يک قرار دوم بگذارند.» مايک، 10 ساله مساله حياتي: بهتر است آدم ازدواج کند يا مجرد بماند؟ «دخترها بهتر است مجرد بمانند، اما پسرها بايد ازدواج کنند چو...
8 بهمن 1391