شیطونی های ایلیا
سلام.....زندگیم....نفس بابا....جگر مامان...
پسر نازم دیگه داره کم کم شیطون میشه.
دیروز..وای...وای..رفته بود سراغ زیر تلویزیونی و میخواست به قول خودش سیدی بزاره توی دستگاه...اما وقتی میخواست درش رو ببنده اونقدر سفت بستش که
شیشه ی زیر تلویزیونی از وسط نصف شد بعد خودش هم ترسید و گریه کرد
هنوز گریش از ترس اونور بند نیومده بود که رفت روی مبلش نشست و پاهاشو دراز کرد و شروع کرد به تکون دادن که خورد به گلدون بزرگه و افتاد و خورد شد .....هههههه....نمیدونستم چی بهش بگم...
پسر گلم اصلا عیبی نداره..اینو بابا به ایلیا جان گفت...خدا رو شکر که پسرم چیزیش نشد
هی بهش میگم اینقدر لوسش نکن..اما میگه فدای سرش..
اینم از شیطونی های ایلیا گلی.....
پسر گلم همیشه بدون که مامانو بابا عاشقتن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی