شیرین زبونیهای ایلیا
سلام...زندگیم...تاج سرم...
وای پسر گلم هر روز شیرینترو خوش زبون تر میشه..قربونت برم که اینقدر بلا شدی
بعضیس وقت ها با اون زبون شیرینت سوالی میپرسی که نمیدونم چی جوابتو بدم..
وقتی بهت میگم این کار رو سریع انجام بده..میگی: مامان چته واسا الان آمدم...هههههه
وقتی اتاقت رو مرتب میکنم...بدو بدو میای و میخوای سبد اسباب بازی هات رو بریزی..میگم این کارو نکن میگی:مامان دوباره جمع...منم تسلیم اون زبونتو حالت چشمات میشم....قشنگم
خدای مهربونم از اینکه این فرشته ی کوچولو رو به ما دادی تا آخر عمر چاکرتیم...خدایا همیشه حافظش باش..
پسرم همیشه بدون که مامانو بابا عاشقتن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی