کارهای ایلیا همراه عکس
سلامممممم.......دردونم....یکی یه دونم...
ما شالله بهت که اینقدر شیطون شدی عسلم...اما خیلی هم شیرین زبونی...
امروز اول صبح یکم حوصلت سر رفته بود و بد اخلاق بودی..اما بعدش مشغول بازی تو اتاقت شدی..
بعد که یکم بازی کردی اومدی توی آشپز خونه و گفتی: مامان من میزو بشورم ..آب پاشتو بده( منظورت شیشه پاکن بود)....منم بهت دادم و رفتی مشغول پاک کردن میزها شدی.
قربون اون دست های کوچولوت بشم نفس مامان..دستت درد نکنه که کمکم میکنی زندگیم
اینم یه عکس از ایلیا با دوستاشه( امیر رضا..ستایش..سونیا*) که توی باغ گرفتن
اینم عکس ایلیا جان با نوه ی خاله ی ماماتنش...ترنم خانم
پسر نازم خیلی بچه ها رو دوست داره..ببینین چه قشنگ بغلش کرده
اینجا هم پسرم بزی رو بغل کرده..چون خیلی بره ها رو دوست داره..همش میدوایدی دنبالش و بغلش میکردی جییییییییییییییییگرم
اینم چند تا از عکس ها و کار های ایلیا جان
خدایا از اینکه منو مامان این فرشته ی کوچولو قرار دادی تا آخر عمر چاکرتیم
خدددددددددددددددددایا ششششششششششششششششکرت
پسرم همیشه بدون که مامانو بابا عاشقتن