چکاب بینایی سنجی
سلامممممممممم....یه عالمه سلام به جگر مامان دیروز عصر برات نوبت گرفتم از دکتر برای معاینه ی چشمت.. چون از سالگی باید چکاب بشی...وقتی رفتم اونجا یه عالمه بچه بود که بعضی هاشون عینکی بودن ..وای نمیدونی چقدر ترسیدم وقتی اونها رو دیدم همش تو دلم میگفتم نکنه یه دفعه بگه چشم پسر منم مشکل داره.. .خلاصه صدای تپش قلب خودم رو میشنیدم.. .شما هم مثل یه اقا نشسته بودی روی صندلی و منتظر بودی تا نوبتمون بشه..یه پسر کوچیکی که اومده بود همش فضولی میکرد ..میرفت توی پنجره ..تو هم همش به من میگفتی وای مامان ببین اون پسره چیکار میکنه و یه کلی تعجب کرده بودی.. .قربونت برم پسر با ادبم خلاصه شماره ی ما 7 بود....خواندن شماره ها شروع...
نویسنده :
مامان ایلیا
12:07